برگشت بابایی از مسافرت - 31 شهریور92
سلام کوروشم ، عزیزم ، نفسم بابایی وقتی متوجه شدند که خیلی بی تابی می کنی و همش داری تو خونه دنبالش میگردی سفرش را کوتاه کردند و زودی برگشت و شما هم که تا ساعت 1 شب بیدار بودی وقتی بابایی را دیدی پریدی تو بغلش و دیگه پایین نمی آمدی . اینجا هم دیگه طاقت نیاوردی و خوابیدی عااااشـــــق صــــــورتتم ...
نویسنده :
مامانی
23:32